هر جا که می بینم نوشته است :
خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم
یعنی او نخواست که نشد !!!!!!!
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی.
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
همیشه حرارت لازم نیست....
گاه از سردی یک نگاه میتوان ......
اتش گرفت......
دوست دارم آفتاب بشم تا نور بارونت کنم
دور تو بگردم و این دلو مجنونت کنم
آسمون بشم برات، ستاره بارونت کنم
دوست دارم کفتر بشم تو آسمون پر بزنم
برم و تو اوج عشق سری به دلبر بزنم
بشینم رو بوم یار، لونه و چنبر بزنم
اگه روم در رو وا نکرد تا به سحر در بزنم
همیشه با این که این دل نگرونه
یک بهار پشت زمستون و خزونه
می دونم خدای ما که مهربونه
ما رو باز به هم دوباره می رسونه
دوست دارم با تو باشم تا باشه دنیا
هم تو بیداری و هم تو خواب و رویا
خسته ام از رفتم ، رفتی ، رفت ها
همیشه حرف از رفتن هاست
کاش کسی با آمدنش غافلگیرمان کند...